پس ابراهیم (ع) نگاهی به جایگاه پست و مقام انداخت و گفت: ای پست و مقام! ای ریاست محترم! ای مدیر کل! ای رییس جمهور! همانا تو هر کار که بخواهی می کنی و بر همگان سلطه داری! پس تو خدای من هستی! پس ناگاه زیراب زنان و مقام دوستان جمع شده و توطئه کردند و ریاست های محترم از صندلی های خود به زیر کشیده خود به جای آنان نشستند! پس ابراهیم (ع) گفت: تو نمی توانی خدای من باشی! پس آن گاه پولداران و ثروتمندان دید که مشغول لذت بردن از ثروت خود بودند! پس گفت: ای پول و ثروت! با تو همه کار می توان کرد و قدرت تو لایزال است! پس تو خدای من هستی! پس به ناگاه تورم به در آمد و پول چون چرک کف دست بی ارزش شد!! و ارث خواهان آمدند و چون کفتارها در کمین مرگ ثروتمندان نشستند! پس ابراهیم (ع) گفت: تو هم نمی توانی خدای من باشی! پس روی به زنان و دختران زیباروی کرد که عشوه کنان پیش می آمدند و پیامک ها داده و چشمک ها می زدند! پس ابراهیم (ع) گفت: ای جنس مونث! همانا تو بالاترین درجه از لذت و آرامشی! پس تو خدای من باش! پس گذر زمان خود را نشان داد و آن عشوه ها مال دیگران شد! و آه و ناله و قرقر و نق نق و دعوا برای شوهر ماند! و لیست توقعات رنگ و وارنگ و خریدهای نامعقول و مهمانی های رنگ و وارنگ رو شد! و شوهر تبدیل به الاغی بارکش شد! پس ابراهیم (ع) عق زنان گفت: دور شو ای پلید تو هم نمی توانی خدای من باشی! پس روی به تکنولوژی و پیشرفت کرد و گفت: همه چیز در این قرن تو هستی! پس تو خدای من باش! پس لپ تاپ خود روشن کرد و ویندوز بالا آمد و به ناگاه هنگ کرد و ابراهیم دکمه کنسل بزد و با واژه کنسلینگ مواجه شده شاخ درآورد!  پس گفت همان دوره خودم بهتر بود که مردم ماه و خورشید و ستاره و آتش می پرستیدند! لااقل آن ها خیلی بهتر از این آشغال هایی بود که مردم در قرن ۲۱ ام می پرستند! این بگفت و به درگاه خدا دعا کرد و گفت: خدایا مرا به زمان خودم برگردان چون اینجا حتی پیجم فالور هم ندارد که این نمایشی که بازی کردم ببیند و دست از پرستش بت هایش بردارد! پس خدای او را به زمان خودش برگرداند و فقط یک نفر روی پیجش کامنت گذاشت: من تو رو فالو کردم تو هم بی زحمت منو فالو کن ! بوس بوس!!!