با این که امروز روز اعصاب خوردی کبیر بود و صبحش با دعوا شروع شد و شبش با اوج حرص وطمع و کبر و صفات رذیله کفتارها تموم شد، ولی خیلی خوشحالم که تو هر دو این مصائب امروز خیلی کنارم بودی و دلم گرم کردی خدای مهربون و بزرگ من ❤ هر چند من هم بداخلاقی هایی کردم که می دونم از نظر تو قابل قبول نیست ولی بزرگی کردی و ذره ای کم نذاشتی تو حمایت ازم و منو حسابی شرمنده بزرگی و بخشندگی خودت کردی ❤ سایه ات از سرم کم نشه ... خودت می دونی که من چه بنده تنبل و مزخرف و بی ارزشی ام ... و قدر این همه خوبی و لطفت به جا نمی ارم هر چند که اگه مث بهترین بنده هات هم بودم باز هم نمی تونستم 😓 تنها کاری که در حد من نالایقه همین مدح و ثنا گفتنته که هر بچه ای هم از پسش بر میاد 😓