از غصه بی عرضگی ام و بی نتیجه بودن کارام دارم می میرم 😥 بعد تو لبخند می زنی و می گی همه چی روبراهه و مشکلی نیست 😓 از شدت بدشانسی دارم خفه می شم 😓 ولی این چیزا انگار اصلا برای تو هیچ اهمیتی نداره 😓 آره خوب نباید هم برات مهم باشه چون تو خدایی و همه عالم برای تو نقطه ای بیش نیست 😥 ولی این معنی اش اینه که نباید برای من هم اصلا مهم باشه ؟ 😥 یعنی باید با همین بی عرضگی و بی نتیجه گی و بدون این که بتونم یک کار درست پیش ببرم از این دنیا بیام پیش تو ؟ 😓 آره خب می دونم که این دنیا همش پوچ و فانی و بیهوده است 😥 می دونم که خیلی چیزهای مهم تری هست و هدف از خلقت من چیز دیگه ای بوده 😥 می دونم که روزی ام هم دست تواه و الان هم داری به عالی ترین شکل روزی می دی 😓 می دونم که این شکستگی به نفع منه و پیش تو با ارزشه و برعکس غرور و سرخوشی به ضرر منه و پیش تو منفوره 😓

ای بابا 😥 خوب درد و مرض می دونم می دونم !!! 😥 خوب اگه می دونی دیگه انقدر آه و ناله نکن 😅 هر چی خدا داده بهت شکر کن 🙂 این خنگی هم جزو داده های خداست دیگه 😅