یا حسین. در این غروب عاشورا دلم خیلی گرفته. نه برای غم تو. تو که غمی نداری. غم و عزا برای ماست و وجد و شادی برای تو. تو از پس بزرگترین امتحان ها بر آمدی و به رفیع ترین مقام ها رسیدی و ما در آب و گل و مرداب در حال فرو رفتن 😓 تو در اوج مصیبت ها گفتی راضی به رضای خدایی و در اوج بلا زیباترین رفتارها و گفتارها رو نشون دادی و در اوج مصیبت گفتی خدایا شادم به این که این مصیبت ها در جلو چشم توست 😭 و این اشک من نه برای مظلمویت تو و یا مصیبت تو بلکه برای بدبختی خودمه 😭 که چرا من در بدبختی ها و کژ رفتاری های روزگار و آزار و اذیت کفتار صفتان متکبر حسود حریص نمی تونم مثل تو شاد باشم و نمی تونم مثل تو راضی به رضای خدا و تسلیم باشم ؟ 😭 شاید چون مثل تو در جایگاه بالای حق نیستم و چون بدبختی های من در راه خالص خدا نیست 😓 ولی مظلوم که هستم 😥 و به خاطر راه درست رفتنم و دوری از کارهای ناپسنده که اینطور مورد ظلم قرار گرفتم 😓 پس دستمو بگیر ای امیر مظلومان 😭 که خودم توان اینطور زیبا عشق بازی کردن ندارم 😭 و تو کلام من باش 😓 و تو نیتم رو خدایی کن 😓 و تو حامی من باش در مقابل این کفتار صفتان متکبر حسود حریص 😭 قلبمو با دستان گرمت نرم کن که تسلیم خدا بشه و به آرامش برسه 😓 یا حسین.