تا چشم بهم می زنم آخر هفته می شه! انگار همین دیروز آخر هفته بود. و چقدر هم هفته های بیهوده ای. حتی نمی تونم تو یک جمله بگم دستاورد دنیایی این هفته یا هفته قبل و قبل تر چی بوده! دستاورد اخروی که اصلا ! فقط گذشته! و یک سری خرده کاری هایی انجام شده و یه بخشی از کارهایی که تو یادداشت های روزمره ام نوشته بودم انجام شده! مگه کل عمر ما چند هفته است یا کل روزگار قبل پیری و افتادگی مون؟! به دستاوردهای بزرگ دنیا که بعیده بتونم برسم! اگه تو این دنیا و این مملکت با راه درست و سالم پسرفت نکنم از معجزات و امداد غیبی خداست حالا پیشرفت بماند. کاش می تونستم تو یادداشتام یه هدف کوچیک معنوی و اخروی مشخص کنم و یکی از این آخر هفته های بی فایده بهش برسم. نمی دونم اینجور که عصر هلاک می رسم خونه جونی هم برای دستاورد معنوی برام می مونه یا نه ! فقط منتظرم کی شب می شه که بیافتم تو رختخواب. یعنی آرزو به دلم مونده همون نماز واجب ام بتونم بدون خواب آلودگی بخونم. ماشاالله با این حقوق که هر روز ارزشش آب می شه هم که هیچ گرهی نمی شه باز کرد! واقعا باید چکار کنم که این روزها انقدر مث برق و باد نگذرن و به هدر نرن و من اینجور هر روز تو خسارت و زیان نباشم؟ کسی می تونه بهم بگه؟