واقعا عادی زندگی کردن هم هنره! واقعا نمی تونم این همه رفتارهای تابلو غیر عادی رو درک کنم! مثال هاش خیلی زیاده و بعضی هاش هم قابل بیان نیست! ولی چند نمونه اش که دیگه خیلی سر به دیوار کوبیدن داره می گم! مثلا اون مجری های تلویزیون که دوست دارن همش تو کادر باشن و هر چی طرف مقابلشون می گه چنان غیر عادی سرشون تند و تند تکون می دن که آدم فکر می کنه دارن به توپ هد می زنن و هر لحظه می ترسی کله پا شن از شدت سر تکون دادن!! و یا اون گوینده اخبار زن که موقع اخبار چنان نیشش تا بناگوش بازه که آدم یاد فیلم مردی که می خندید می افته که انگار دهنش جر خورده!! یا اون راننده ای که اصرار شدید داره تو اتوبان با سرعت ۶۰ تو خط ۱ رانندگی کنه و اصلا هم حاضر نیست اجازه بده احدی ازش سبقت بگیره و بعد یک جلوتر که می ری می بینی داره زیگزاگی با سرعت ۲۰۰ از همه سبقت می گیره!!! یا اون مثلا مردایی که سوار اتوبوس می شن می رن قسمت خانم ها می شینن بعد به جای خجالت کشیدن چنان با افتخار سرشون بالا می گیرن انگار قله اورست فتح کردن!!! یا اون پیرزنی که تو خیابون های استانبول که همه یا حجاب دارن یا حتی بی حجاب هاش با آستین بلند و یقه بسته راه می رن با آستین حلقه تو خیابون قر می ده!!! یا اون مونگول هایی که وقتی می رن تو طبیعت به جای این که مثل همه انسان های عادی از سکوت طبیعت و چه چه پرنده ها و صدای رودخانه لذت ببرن با خودشون ضبط می برن و صداش هم بلند می کنن!!! یا ... یا ... بابا نمی گم پیامبر باشین ... اصلا مسلمون هم نباشین ... اصلا دین هم نخواستیم داشته باشین ... بابا لااقل عادی زندگی کنین !!! واقعا انقدر سخته عادی بودن؟؟!!